نگاهي به مقام علمي شهيد اشرفي اصفهاني| تحصيل علم مشقت دارد...
شهيد محراب آيت الله اشرفي (قدس سره) وي يگانه فرزند ذكور مرحوم حجت الاسلام والمسلمين ميرزااسدالله نوه مرحوم حجت الاسلام ميرزامحمدجعفر از علماي معروف سده بود. جد اعلاي ايشان از علماي جبل عامل بوده اند.
مادر شهيد، از سادات و علويان معروف اصفهان، از خانواده مؤيدي و از سادات صحيح النسب بود. جدّ امّي ايشان، از ساداتي بود كه به داشتن كرامات بسيار در بين مردم اصفهان معروف بود.
شهيد آيت الله اشرفي دو خواهر ابويني و پنج خواهر ابي دارد . پدر ايشان از ائمه جماعات و اهل منبر و داراي كمالات علمي و تقوايي بود و در سن هفتاد و پنج سالگي به رحمت خداوند پيوست.
شهيداشرفي تحصيلات ابتدايي و مقدماتي را در سده (خميني شهر) نزد مرحوم سيدمصطفي تلمذ كرد. استعداد فراوان و حافظه اي قوي داشت؛ به طوري كه كتاب نصاب الصبيان را در نه سالگي از حفظ مي دانست. در سن دوازده سالگي، براي ادامه تحصيل، راهي اصفهان شد و در طي قريب به ده سال، دروس ادبيات و سطح فقه و اصول، هم چنين يك دوره درس خارج اصول را در محضر اساتيد به نام اين شهر آموخت. بعضي اساتيد معروف ايشان در شهر اصفهان عبارت بودند از: مرحوم آيت الله سيد مهدي درچه اي برادر مرحوم آيت الله سيد محمدباقر درچه اي استاد بزرگ مرحوم آيت لله بروجردي، مرحوم آيت الله سيد محمد نجف آبادي، مرحوم فشاركي، مرحوم مدرس .
شهيد اشرفي، دوران طلبگي خود را با نهايت عسرت و مشقت اقتصادي گذراند. در مدت ده سالي كه در حوزه اصفهان بود، در هفته با دو قران، گذران معاش مي کرد و هر هفته طول راه ميان اصفهان و زادگاهش را كه دوازده كيلومتر است پياده مي پيمود. خود مي فرمود:
«دوشنبه خوراكم تمام مي شد، سه شنبه دو ريال پولم را خرج مي کردم، چهارشنبه را كه آخرين روز تحصيل بود بدون پول و غذا مي گذراندم .»
مكرر مي فرمود: «من به نحوي درس خوانده ام كه در اين زمان احدي حاضر نيست حتي يك صدم آن را هم تحمل كند .» در اين باره، نمونه هايي از فشار زندگي و عدم توانايي مالي خودشان را اين گونه شرح مي دادند: «زماني در حجره اي با سه نفر ديگر در مدرسه نوريه اصفهان زندگي مي کرديم. بسياري از روزها نه چاي داشتيم ، نه نفت و قند، براي مطالعه در شب از نور چراغ نفتيتوالت هاي مدرسه استفاده مي کردم. در روزهاي جمعه به يكي از مساجد دور افتاده اصفهان مي رفتم و از صبح تا عصر در آن مسجد درس هاي يك هفته را دوره مي کردم. در مدت دوازده ساعتي كه يك سره آن جا مطالعه مي کردم غذاي من فقط مقداري دانه ذرت برشته بود. چيز ديگري نداشتم. »
«در مدرسه رضويه قم، مدتي با يك نفر طلبه هم حجره بودم و اين شخص وضع مالي خوبي داشت. او هميشه از غذاي طبخ شده استفاده مي کرد، ولي من قادر به تهيه آن نبودم. در اين مدتي كه من با اين شخص در يك اتاق بوديم، ابداً متوجه نشد که من كي شام و ناهار مي خورم. من در حين مطالعه، مقداري نان خالي در كنار كتا ب ها قرار مي دادم و يك طرف ديگر را مقداري كتاب روي هم مي گذاردم تا او متوجه نشود و من درحالي که روي كتاب قرار گرفته بودم، در حين مطالعه از آن نان خالي، لقمه لقمه استفاده مي کردم. اما وقتي او موقع غذا خوردنش مي رسيد، غذاي طبخ شده را حاضر مي کرد و به بنده هم تعارف مي کرد. من در جواب مي گفتم غذا صرف كرده ام... »
«از ابتداي شروع به تحصيل تا پايان تحصيلات سطح فقه و اصول، من حتي يك كتاب ملكي از خودم نداشتم. تمام كتاب هايي كه در اختيارم بود، وقفي بود .» اگر انسان علم را با مشقت بياموزد، قدر آن را نيز بيش تر مي داند. شرح حالات علماي بزرگ را كه مطالعه كنيم در مي يابيم اكثر يا همه آن ها از طبقه محروم جامعه بوده و با نهايت مشقت و تنگدستي درس خوانده اند. جمله يا حديثي است مشهور كه «العلم للفقراء لا للاغنياء ». اين يك واقعيت است. تحصيل علم مشقت دارد. شخص ثروتمند و غني به آسايش خو مي کند و اغلب حاضر نيست براي تحصيل علم زحمت بكشد و مشكلات و مشقات را تحمل كند.
هجرت به حوزه علميه قم
شهيد محراب، در سن بيست سالگي، براي ادامه تحصيل و نيل به مقامات عاليه علمي و درجه اجتهاد، در سال 1343 هجري قمري، رهسپار قم شد. ابتدا، به مدت يك سال در مدرسه رضويه اقامت گزيد. پس از آن، در معيت آيت الله حاج شيخ عبدالجواد جبل عاملي، به مدت دو سال، در مدرسه فيضيه، در حجره فوقاني شمالي، سكونت كرد. سپس به حجره 21 شمالي تحتاني فيضيه انتقال يافت. مدت بيست سال متوالي از عمر خود را، به طور مجرد، در همين حجره گذراند. در تمام طول مدت بيست و سه ساله اقامت در قم، تنها سه يا چهار ماه با خانواده اش بود و بقيه اين سنوات را تنها و مجرد به سر آورد. علت تنهايي ايشان، در اين مدت طولاني، تنگدستي و فشار زندگي بود كه حتي توانايي اجاره كردن يك اتاق را نداشت. زيرا ورود او به قم در زمان حيات مرحوم آيت الله حائري مؤسس حوزه علميه قم اتفاق افتاد و ايشان به طلاب جديدالورود شهريه نمي دادند، يعني اوضاع طوري نبود كه بتوانند بدهند. پس از فوت آيت الله حائري و رياست مراجع و آيات ثلاث (مرحومان آيت الله خوانساري و آيت الله حجت و آيت الله صدر) هم به علت شهريه مختصري كه مي دادند، ايشان نمي توانست خانواده خود را به قم بياورد. شهيد، در اين زمان، ماهانه، فقط حدود هشت تومان شهريه دريافت مي کردند. پس از ورود مرحوم آيت الله بروجردي (قدس سره) به قم نيز كه شهريه طلاب فاضل و متأهل به مبلغ چهل و پنج تومان رسيد، باز هم اين مبلغ حتي زندگي پانزده روز يك خانواده را تأمين نمي کرد. به همين سبب، آيت الله اشرفي اصفهاني، به طور مجرد، در مدرسه فيضيه قم زندگي می کردند و هر چند ماه يک بار، چند روزي براي ديدار فرزندان و خانواده خود به اصفهان مي رفتند.
شهيد آيت الله اشرفي تقريباً يك سال در جلسه درس مرحوم آيت الله حائري (قدس سره) شركت کردند و پس از مرحوم آيت الله حائري چند سالي از محضر آيات ثلاث (مرحوم آيت الله حجت كوه كمره اي، مرحوم آيت الله حاج سيدمحمدتقي خوانساري، مرحوم آيت الله سيد صدرالدين صدر) بهره مند شدند. بيش تر مطالب درس اين سه بزرگوار را نوشته اند كه اكثر جزوات فقه و اصول درس آقايان موجود است. شهيد آيت الله اشرفي، پس از ورود به حوزه علميه قم، مورد توجه خاص فضلا و علما - به خصوص آيات و مراجع ثلاث - قرار مي گيرند و با توجه به موقعيت استثنائي آن زمان و شدت فشار روحي از طرف رژيم رضاخان پهلوي به طلاب و حوزه هاي علميه و روحانيون، ايشان تمام اين مشكلات را متحمل مي شوند و با استقامت بي نظير خود به تحصيل ادامه مي دهند و حتي در امتحانات اجباري كه از سوي رژيم پهلوي تنظيم شده بود شركت مي کنند و موفق مي شوند جواز پوشيدن عمامه و لباس را دريافت کنند.
اجتهاد در سن چهل سالگي
شهيد اشرفي، با همه مشكلات و مسائل آن زمان، در تحصيل علوم اسلامي و ديني جديت فرمود و پس از اندك زماني، از فضلا و مدرسين نامي و برجسته حوزه علميه قم به شمار آمد و بسيار مورد توجه مراجع تقليد آن زمان قرار گرفت. ايشان، به خصوص بسيار مورد لطف و عنايت مرحوم آيت الله حاج سيدمحمدتقي خوانساري قرار داشت، به طوري كه آقاي خوانساري، اغلب بي آن که قبلاً اطلاعي دهد، به حجره ايشان مي آمد و گاه علاوه بر شهريه مختصر رسمي كه به همه طلاب مي داد، مبلغي جداگانه نيز به ايشان مرحمت مي فرمود. اولين اجازه اجتهاد، صادره از سوي اين عالم مجاهد و متقي به آيت الله اشرفي اصفهاني داده شد. در آن هنگام شهيد اشرفي چهل ساله بود. پيش از آن نيز شهيد اشرفي، چندين اجازه در امور حسبيه از آقاي خوانساري دريافت کرده بود.
شهيد محراب در كنار مرحوم حجت الاسلام فلسفي
مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، بنا به درخواست جمعي از فضلا و مدرسين حوزه علميه قم از بروجرد به قم تشريف آوردند. شهرت مرحوم آيت الله بروجردي، پس از مرحوم آيت الله العظمي اصفهاني (حاج سيد ابوالحسن موسوي)، بيش از ساير علما بود و مقام علمي ايشان بر احدي مخفي نبود. مرحوم آقاي بروجردي، از جهت بيان نيز كم نظير بود. ايشان، پس از ورود به حوزه علميه قم و شروع درس فقه و اصول، پس از اندك زماني، توجه خاص فضلا و بزرگان حوزه را به خود جلب كرد؛ به نحوي كه بزرگان علما و مراجع تقليد فعلي نيز به درس ايشان حاضر شدند و از درس ايشان كسب فيض كردند. شهيد محراب آيت الله اشرفي اصفهاني،به نحوي شيفته درس و بيان مرحوم آيت الله بروجردي شد كه مي فرمود: «من پس از اندك زماني، ناگزير دروس ديگر مراجع تقليد را رها كردم و جديت و كوشش کردم تا مطالب آيت الله بروجردي را جمع آوري و مطالعه كنم ». لذا در طي مدت دوازده سال كه آيت الله اشرفي در محضر درس ايشان حضور مي يافت، تمامي دروس آن مرحوم را مي نوشت و اين نوشته ها اکنون موجود است، ولي متأسفانه خود شهيد نتوانست آن ها را به چاپ برساند.
شهيد محراب، پس از اندك زماني، با مرحوم آيت الله بروجردي مناسبات نزديك يافت، به طوري كه مرتب به ديدار ايشان مي رفت. هر وقت شهيد اشرفي به اصفهان مي رفت و بازمي گشت، مرحوم آيت الله بروجردي به ديدار شاگرد خود به حجره او در مدرسه فيضيه مي آمد؛ هم چنين ساير مراجع تقليد؛ به خصوص مرحوم آيت الله خوانساري.
مرحوم آيت الله بروجردي، در يكي از ديدارهاي شان با آيت الله اشرفي به ايشان مي فرمايد: «شنيده ام شما جزوه درس فقه و اصول را خوب مي نويسيد .»
شهيد، در پاسخ اظهار مي دارد: «گمان نمي کنم چنين باشد. اين، فقط از حسن ظن آقايان و حضرت عالي است، و چنين نيست ». مرحوم بروجردي، با اصرار يك جزوه از درس فقه را مي گيرند و مي برند و پس از چند روز براي ايشان تقديرنامه اي مي فرستند.
شهيد محراب، پس از مدتي فوق العاده مورد توجه مرحوم آيت الله بروجردي قرار مي گيرد، به طوري كه اگر ملاقات ايشان به تأخير مي افتاد، گله مي فرمود و اگر نام ايشان و آقاي جبل عاملي كه از مدرسين معروف قم و هم درس ايشان بود، در محضر آيت الله بروجردي برده مي شد، مرحوم بروجردي مي فرمود: «مگر ايشان در قم هستند؟ » و اين حكايت از اين داشت كه آيت الله بروجردي بر حسب علاقه زياد، مايل بود بيش تر اين دو نفر را ملاقات كند. در اعياد مذهبي نيز كه مردم به ملاقات آيت الله بروجردي مي رفتند،به شهيد محراب و بعضي ديگر از فضلا اظهار مي شد که نزديك بنشينند تا ايشان را ببينند. بعدها، شهيد محراب، به دستور مرحوم آيت الله بروجردي، در كرمانشاه (باختران) رحل اقامت افكند.
گاهي آيت الله اشرفي از آيت الله بروجردي تقاضاي اجازه مسافرت مي کرد و ايشان اجازه نمي فرمود. مدت سه سال درخواست اين اجازه را تكرار مي کرد و ايشان موافقت نمي فرمود و اظهار مي داشت: «وجود شما در كرمانشاه بسيار نافع است و من اجازه اين کار را نمي دهم » و شهيد محراب هم چون فوق العاده به استاد خود علاقه مند بود، مايل نبود، بدون اذن ايشان، مسافرت كند. حتي بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردي (قدس سره) نيز گاهي كه به فكر مسافرت مي افتاد، خواب مرحوم آقاي بروجردي را مي ديد كه در خواب مي فرمود: «صلاح است در كرمانشاه بمانيد. » و به اين ترتيب ايشان از مسافرت منصرف مي شد.
منبع: ماهنامه فرهنگی شاهد یاران شماره 44